آیت الله کوهستانی در بحث معاد می فرمود: « خدا کند فردای قیامت آدم محشور شویم! » عرض شد مگر می شود که به صورت آدم محشور نشویم؟ فرمود: « در قیامت برخی دُم دار و بعضی سم دار محشور می شوند. »
بر قله پارسایی
آیت الله حق شناس:
ایشان استاد همان کسی بود که یک کاغذ برای ثامنالحجج(ع) نوشت و به یکی از رفقا که مشرف میشد، گفت: این را بینداز توی ضریح مطهر و جوابش را همانجا بگیر و بیاور!! ایشان پیش خودش فکر کرد که حاجی چه حرفها میزند؟ کاغذ را در حرم بیندازم و جوابش را هم بگیرم بیاورم؟ چه حرفها! بالاخره با تعجب رفت. شب آخر که خواست خداحافظی بکند و دعای وداع را بخواند، دید که خدمه حرم میگویند: فی أمان الله، فی أمان الله که مردم حرم را خلوت کنند! اما کسی متعرض ایشان نمیشد، یک دفعه یادش افتاد که جواب حاجی اشرفی را باید بگیرد، این ندا آمد:
آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب/جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب
یعنی اول باید خانه را جاروب کرد، داداش جون! رفع موانع کرد! اگر غیبت کردی، به کسی بدهکاری داری، بدهکاری را پرداخت کن! از کسی طلبکاری داری، مهلتش بده، «إذا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِب»؛ نبیاکرم(ص) فرمودند: «اگر کسی توبه کند، ولی طلبکارها را راضی نکند، این شخص توبه نکرده است». آن شخص وقتی که آمد به در خانه تا جواب نامه حاجی اشرفی را بدهد، از پشت در آقا فرمود: آئینه شو جمال پری طلعتان طلب! حالا دل ما چه جوری شده؟ ما چه جوری هستیم؟ چه کار کنیم؟
آیت الله قرهی:
این روایت شریفه را دقّت بفرمایید، پیغمبر اکرم محمّد مصطفی(ص) میفرمایند: «ما مِن ساعةٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم یَذکُرِ اللّه َ فیها إلاّ حَسِرَ علَیها یَومَ القیامَةِ» [۳]، هر لحظهای که بر فرزند آدم، بر این انسان میگذرد (وقتی با الفاظی مانند ابن آدم خطاب میکنند، همه را شامل شود، لذا اتّفاقاً اولیاء خدا بیشتر مراقبت میکنند و اینها فقهای حقیقی هستند که روایتش را بیان خواهم کرد) و او به یاد خدا نباشد (مثلاً فکرش به سمت دنیا رفت و خدایی نبود)، فردای قیامت به واسطه آن لحظه، حسرت میخورد.
البته این را هم بدانید که اگر دنیا برای خدا باشد، آن هم خدایی میشود، «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» [۴]، یعنی حتّی اگر اخذ همسر برای خدا باشد، این فکر، خدایی میشود. حبّ به فرزند اگر خدایی میشود، این عمل هم خدایی است. سرکار رفتن و درس خواندن اگر به این نیّت باشد که خدایا! چون تو گفتی: از تو حرکت، از من برکت، یا چون خودت به لسان نبیّ خود فرمودی: «أبغض النّاس عنداللّه بطّال النّهار و جیفة اللّیل»، مبغوضترین انسانها نزد خدا، کسی است که روزش به بطالت بگذرد و شب هم مانند مردار بخوابد. پس من برای همین که جیفه نباشم، در دل شب قیام میکنم، نه برای اجر آنچنانی. برای همین است که سرکار میروم و درس میخوانم که بطّال نباشم. امر توست که فرمودی: من بدم میآید، نه تنها بدم میآید، بغض دارم، نه تنها بغض دارم، بلکه مبغوضترین فرد نزد من چنین کسی است.
به هوا و هوس کار از پیش نمی رود و می توانم عرض بکنم که گریه های ما هم گریه واقعی نیست؛ چرا؟! [زیرا] گریه آن است که از سوز دل آید بیرون و الا هر آب چشم، گریه نیست، ولی افتضاح اینجاست که ماها از گریه دروغی هم عاری و مبرا هستیم، زیرا همان گریه دروغی را هم اگر انسان مواظب باشد، اثری در قلب می کند که بالاخره منجر به گریه واقعی حقیقی می شود.
باده گلگون «چهار صد و چهل کلمه در سلوک الی الله از آیة الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی»
مقدس اردبیلی در سفری که یک مال (حیوان)سواری به کرایه گرفته بود
شخصی پاکتی به او داد که در نجف اشرف، به کسی دهد؛ آن بزرگوار - چون صاحب مال (حیوان)سواری حضور نداشت تا از او، حمل آن پاکت را اجازه بگیرد، تمام راه را پیاده پیمود.و سوار بر آن مرکب نشد و با این عمل، درخواست برادر دینی خود را رد نکرد و حقوق دیگران را هم رعایت نمود.
پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام